برای ارسلانم . . .

 

آن مــــــرد آمد

آن مــــــــــرد در باران آمد

آن مـــــــــــــرد چون باران، جان بخش و خرامان آمد ...

...

خاطرتان باشد ; پیش تر ها گفته بودم

خوانده بودید

و به یادگار مانده بود

اینکه :

باران تنها دارائی پائیـــــز نیست

آری!

باران تنها دارائی پائیز نیست

پائیـــــــــــز ماه زیبای آبان را دارد

و

آبان ، زاده ای چو من !!!

و من

زنی که در دهمین روزش

شیرین ترینِ طعم ها را چشیده است

روزی را که انتظار چند ماهه ام _ ماهه مان _ به سر آمد

و آن ماهی غلطان و پر جوش و خروشِ در بطنم را

عاشقانه

در آغوش کشیدم ـ کشیدیم

روزی که

من

مــــــــــــــادر شدم ...

 

 

 

این بار که متولد شوم . . .

 

گذشته ها گذشت ...

 

روزهای خوش عید با هفت سینِ زیبا و ماهی زیباترم (!) تمام شد

روزهای قشنگ اردیبهشتِ همیشه بهشتی هم سپری شد

هوای دم به دم خرداد را هم پشت سر گذاشتیم

بهارمان گذشت ...

 

از روزهای گرم تیر هم گذر کردیم

"خرما پزون" مرداد هم با ضیافت الهی اش (!!) به پایان رسید

و حتی شهریورِ پر ماجرا ... !!

روزهای گرم تابستان هم به سردی گذشت ...

 

رسیدیم به پائیز ، پائیز دل انگیز

مهرِ مهربان نامهربانی کرد و رفت

شروع شد آبانِ پر باران

درست همان چیزی شد ، که انتظارش را داشتیم

بارید و بارید...

سخاوتمندانه بخشید

اما هرگز باران تنها دارائی آبان نبوده است !

باران

جاریِ همیشه نمناک چشمان دختریست

که زاده ی آبان است

دختری با طراوت باران

شاد و لبریز

سرشار از گرمی رنگهای زرد ــ نارنجی و قرمزِ خزان !

و حتی شاید گرم تر !!!

این روزها آبان و داشته هایش

بی صبرانه در انتظار ماه آتشین سال است

ماهی که خواهد آمد

و با خود چه ها که نخواهد آورد !

شک ندارم شیرین ترین و سرخ ترین انارها هدیه آذر ماه خواهد بود

و در شب یلدایش ...

 

و پس از آن دی ماه

ماه پر اتفاقِ زندگی ام !؟

ماه زندگی ام ...

ماه سرد برفینِ پر رمز و راز !

ماه من

ماه تو

ماهِ ما ...

و چه بی صبرانه به انتظارت نشسته ام

و چه عاشقانه خواندی ام

و چقــــــــــــــــدر دستانِ گرم تو به تن سرد من می آید

ای همیشه بی قرار

ای

ماهِ من ...