پست ثابت...

دیشب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم تا به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم

همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود

همه در دفتر من حسرت دیدار تو بود...

سودای جانم...

با من غریبگی نکن

من که از خاطراتت زندگی ساخته ام

به یاد تو، با یاد تو اَم

این زندگی یعنی عشق

عشقی که در قعر وجودم لانه کرده

حتی در نبودنت

با یاد تو سر می‌کند 

داستان،آه و ناله ایست که با یادت سودا می شود

م. مرداد

موج احساسات...

و چه زیباست گذشت هایی که از روی عشق، جامه عمل می پوشند

 

داشتن تو مانند در دست داشتن ماه، زیبا و تخیلی است...! 

 

 

e7018_.jpg 

سلام

به وبلاگ خودتون خیلی خوش اومدین

دوستانی که منو لایق میدونن و منو به وبلاگشون دعوت میکنن، لطفا آدرس وبلاگشون رو هم بذارن که من بتونم لطفشون رو جبران کنم 

با تشکر🙏🌹

 

عاشقانه ای در راه است...

خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کند

 

خواب دیدم که تو رفتی، بدنم جان دارد

 

من از آن روز که در بند تو ام فهمیدم

 

​​​​​زندگی درد قشنگیست که جریان دارد...

علی صفوی

ادامه نوشته

😂😂😂😂🖤

نمیدونی از دست خیابونا چی میکشم

اگه نیای کل این شهرو به آتیش میکشم

 

یادش بخیر اون روزا

سلام البته اگه کسی هنوز وبلاگ چک میکنه

دلم خیلی برا اون وقتا تنگ شده، چرا نمیاین و دوباره راه نمیندازین وبلاگتونو آخه

از طرف همون داداش پارسای قدیم که کوچیک همتون بود

هواتو کردم من حیرون تو این روزا هواتو کردم لامصب کجایی خیلی داغونم چرا رفتی چرااااا

من هنوزم هوای تو ب سرمه هرجای زندگی کم میارم میگم کاش تو بودی خیلی دلسنگی

خیلی بی رحمی نامرد خیلی 

بغضم اشک نمیشه 

درد میشه 

چیکار کنم فقط تو رو کم دارم

تورو که ندارم همه چیم اضافیه

میفهی اضافی

...

 

درد دارد کسی تنهایت بگذارد که به جرم

با او بودن همه تنهایت گذاشته اند. . .

 

 

نقاش خوبی نیستم ولی تمام لحظه های بی تو بودن را

"درد" کشیدم. . .

 

 

سخت است اما این روزها از بغض گلو درد میگیرم

همه می گویند لباس گرم بپوش. . .

 

 

نقش فرهاد کوهکن را بازی می کنم

دیگر کوهی نمانده

دارم جان می کنم. . .

 

 

 

 

نگاهت کافیست

تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم

تو همیشه دعوتی

راس ساعت دلتنگی...

 

 

خدایا همه از تو می خواهند بدهی

ولی

من از تو میخواهم بگیری

این زندگی اجباری بدون

"او"را...

 

 

 

  دیگر چشمانم نمی بیند

سوزن را نخ کن

تا از نبودنت

آسمان را به زمین بدوزم...

 

 

 

"دل" تنگ که می شوم

پنبه به گوش هایم فرو می برم

تا نشنوم صدای ضجه های "دلم" را...

 

 

 

 

 در نگاهم یک غروب تلخ بود

سرنوشتم کوچه های درد بود

از تمام باغ های سبز شهر

قسمت من

برگ های زرد بود...

 

 

جا برای من گنجشک زیاد است!

ولی

به درختان خیابان تو عادت دارم...

 

...

سیگاریم کرد با رفتنش...

آنکه با قلیان کشیدنم مخالف بود...

..........

گاهی آنقدر دلتنگ یک نفر می شوی

که اگر

خودش بفهمد

از نبودنش خجالت می کشد...

..........

انگار پنجشنبه به دنیا آمده ام

"دل" به هر چیز که می بندم

باید"فاتحه" اش را بخوانم...

..........

"درد" هایم در آغوشی مداوا شد

که نمی دانستم

وقتی ندارمش...

بزرگترین "درد" است...

..........

کاش ماه همیشه پشت ابر بماند

نمی خواهم بدانم

"شب مهتاب"

بی من چه می کند...

..........

گاهی ابر همه دغدغه اش باریدن نیست

گاهی از غصه تنها شدنش می گرید...

..........

امروز هم با بی تو بودن گذشت

خوش به حال یادم

که همیشه با توست...

با سلام

امیدوارم تو وبم بهتون خوش بگذره

محض اطلاع بیشتر میگم

ارغوان آبجیمه که اینقدر دوسش دارم همون که تو دوره مریضیم از همه بیشتر برام غصه خورد

محض اطلاع گفتماااااا...

یا حق...

...

یک طرفه بودن همه چیز را داغون می کند

از خیابانش گرفته

تا احساساتش...

 

دست های تو که مال من باشد...

هیچکس...

مرا...

دست کم نخواهد گرفت...

 

بچه که بودیم

بستنیمون رو گاز می زدند

غوغا به پا میکردیم

چه بیهوده بزرگ شدیم

روحمان را گاز می زنند

اما

فقط لبخند می زنیم...

گاهی...

گاهی وقتا دوست دارم

کفشامو لنگه به لنگه بپوشم

ببینم کسی حواسش به من هست؟!...

سردی حوصله...

  

حوصله ام برفی است

با یک عالمه قندیل دلتنگی از گوشه ی دلم آویزان

آهای کافیست

کمی "ها" کنید که آب شوم...

هوا دو نفره است و نیستی...

من کوچه ها را بالا و پایین میکنم

برای دهن کجی به آسمان...

درد...

اگر بازیگر زندگی خود نباشی

بازیچه آن میشوی

و این یعنی درد...

سنگ تمام...

آدمها برای هم سنگ تمام می گذارند

اما نه وقتی که در کنارشان هستی.نه...

آنجا که در میان خاک خوابیدی

سنگ تمام می گذارند و....

تنها...

صندلی کنار صندلی ام بگذار

همنشینی با تو یعنی

تعطیلی رسمی تمام دردها...

...

چه تلخ است

علاقه ای که عادت شود

عادتی که باور شود

باوری که خاطره شود

و خاطره ای که درد شود...

درد...

درد دارد

وقتی من عاشقانه هایم را

می نویسم

دیگران یاد عشقشان می افتند

اما تو بیخیالی...

روزگار...

روزگار ما نگاری داشتیم

این چنین خوار نبودیم اعتباری داشتیم

ای که در فصل خزان دیدی مرا با پشت خار

این زمستان را نبین ما هم بهاری داشتیم...

نگاه باران...

نگاه ساکت باران به روی صورتم می لغزد

ولی یاران نمی دانند که من دریایی از دردم

به ظاهر گرچه میخندم ولی

اندر سکوت تلخ میمیرم...

 

...

وقت اذان زیر باران وقتی کسی دلش بشکنه

وقت اذان زیر باران دعا میکنم که دلت هیچوقت نشکنه...

تو...

این شب ها روز ها کم توقع شده ام

فقط یک حرف دارم

<تو>...

سخته...

چقد سخته که چشمات رنگ غم باشه

ولی ظاهر پر از خنده

چقد سخته که عشقت آسمون باشه

ولی آسون بگن چنده

چقد سخته کلامت ساده پرپر شه

نتونی ناجیش باشی

چقد سخته که رفتن راه آخر شه

نتونی راهیش باشی...

خیانت...

دیگر الکل هم آرامم نمیکند

تا فهمید مرهم درد است

خیانت کرد...

 

خنده های ما...

بالاخره خنده های یک نفر باید یک چیز را آب کند...


یا خنده های تو قند را...


یا خنده های من غم را...



ساحل غم...

بی تو چه کنم

رفتنت موج غریبی است که دل می شکند...