شهادت مظلومانه ی مولامون ومقتدامون امیرالمومنین آقاجان
"علی بن ابیطالب" رو به همه همراهان همیشگیم تسلیت
میگم.
دراین شبها بنده حقیرو هم دعا کنید . به شدت ملتمسم....
......................................................................................................
***تلنگر شبهای قدر....
اسمم شاعر است ولی قرارنیست ،که هر وقت آمدید شعر بخوانید و
به به وچه چه کنید.....
گاهی آدمها باید غرورشان را به زمین بزنند تا قامتشان از کوههافراتر
نرود وپاهایشان زمین راسوراخ نکند چون خداغرور وتکبررادوست ندارد.
چه شاعری ....ها!!!شاعری که درچنته چیزی نداردجزلفاظی وبازی با
کلمه های بی جانی که حق اعتراض ندارند....؟؟؟
شاعری که خیلی وقتها دل "مولایش"را شکسته که شاعر نیست....
شاعری که"امیر المومنینش"خیلی جاها از دستش سرش راتکان داده
که شاعر....نه آدم نیست....
آقاجان:
خوب میدانم که خیلی وقتها ،خیلی جاها ازدست کارهایم سرتکان
دادی "یازبان لال"گریه کردی"....
خوب میدانم کنیزک خوبی نبودم.....
کنیزی که برای اربابش کنیزی نکند آدم نیست. هیچ جا اعتباری ندارد....
خوب میدانم برخلاف ظاهرمهربانم باتو مهربان نبودم....
خوب میدانم خیلی وقتها زدی روی شانه ام گفتی:
"نرجس ازتو توقع نداشتم"
سرتکان دادی وگفتی:
"نرجس ؛من علی تورابه خانه ام راه دادم چرا؟؟؟؟"
خوب میدانم چقدرگفتی:
" نرجس؛خواهشا تورو به من علی درست شو....
بگذار پیش خدابه تو افتخارکنم که شیعه هایم اینچنینن"
نرجس....
مولای تو به شعر نیاز ندارد؛کم بنشین وغصه بخور که چرا برای همه
چی وهمه کس شعر گفتم ولی شعری که درخور مولایم باشد نگفتم.
مولا به شعر تو احتیاجی ندارد....
مولا به آدم بودنت...به بنده بودنت نیازدارد.....
چقدر برایش شیعه گری کردی...؟؟؟؟
چقدر مولایت به توافتخارکرده دختر....؟؟؟؟؟؟؟؟
چه جاهایی ایستاده برایت کف زده که حاشا به تو....سربلندم
کردی....؟؟؟!!!
شرمنده ام مولا جان....
شرمنده ام که همیشه به جای اینکه سنگ صبوردلت باشم،بیشتر به
دلت نمک زدم....
درست است حقیرم وبارگناهم بسیار.....
ولی بدون "راهبر"که "راه" به جایی نمی برم.....
میدانم چقدر مهربانی.....
میدانم بابای یتیمانی....گناه مرا یتیم کرده که ازتو دوربمانم....
میدانم که پشتت از اعمالم خم شده.....
ولی "نرجس" هنوزچشم امیدش به تواست....
"آقاجانم"....
دراین شبها که درهای آسمان بازاست،دست دراز کردم....
دستم رابگیر....
درست مثل همان موقع که بچه بودم وبا"یاعلی یاعلی" بلندمیشدم....
پشتم راخالی نکن، بدون تکیه به تو پس می افتم.....
واسطه شو بین "من وخدایم"....
"نرجس"روسیاه ترازاین حرفاست که به تنهایی درپیشگاه پروردگارش
بایستد...
خودت گفتی:
"فاصله مرگ وزندگی،فاصله دوانگشت است..."
کمکم کن تا،"پاک شوم وبعدخاک شوم"....
دلم برای حرمت تنگ شده.....
برای ایوان طلایت که عجب صفایی دارد.....
برای نمازخواندن در زیرناودان طلایت.....
وارد شدن ازدر"السلام علیک یا امیرامومنین"....
دق الباب کردن واذن دخول گرفتن.....
علی جانم... آقای غریبان......
این شبها چشم نه تنها "نرجس" بلکه "نرجسها" به شماست که
ازخدابخواهی که مارا ببخشد....
"حلالمان کن مولا"......