عاشقانه های رز آبی

استفاده از تصاویر حاوی اشعار "رضا رز آبی" ؛ بدون اجازه ناشر شرعا حرام است

عاشقانه های رز آبی

استفاده از تصاویر حاوی اشعار "رضا رز آبی" ؛ بدون اجازه ناشر شرعا حرام است

بغض غریب . . .


دیر که جواب میدهی نگران می شوم ...


می گویند نگرانی ، عشق نیست !


چند روز که صدای خنده هایت را نمی شنوم دلتنگ می شوم ...


می گویند دلتنگی ، عشق نیست !


به بودنت،به عاشقانه هایت عادت کرده ام ...


می گویند عادت عشق نیست !


و من هنوز حیرانم از این همه که درگیرم با تو


که می گویند عشق نیست !


تو بگو عشق هست ؟ یا عشق نیست ؟





در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم . . .


در "دلم" دلتنگی ام را ،


در "سکوتم" حرف های نگفته ام را ،


در "لبخندم" غصه هایم را ،


دل من ، چه خردسال است !!!


ساده می نگرد ! ساده می خندد ! ساده می پوشد !


دل من


از تبار دیوارهای کاهگلی است !


ساده می افتد ! ساده می شکند ! ساده می میرد !


ساده . . .



یک خط ممتد . . .



انتهای خیابان را می بینی؟

همان جا کِ انتهای جاده

در دست تعمیر است

همان جا کِ چراغ راهنما

در زردِ ترددها نبض می زند

و آدم هایی را کِ

همه جا زنده اند . . . !

تا من؛کِ تنها

کمی نبودن می خواهد

راستی بِ مرگ های موقت فکر کرده ای؟

بِ مردن های آنی . . . !

و بِ نواری که بی وقفه

علامت می زند بیهودگی را

من بِ یک خط ممتد می اندیشم

بعد از این همه علامتِ بی وقفه . . .






روزی می آیی


روزی که دور نیست


یا شاید


یکی از همین شب ها


وقتی با قرص های خواب آور


آرام آرمیده ام


می آیی


با پیرهنی همرنگِ اقبالم


وقتی گل های سپید را


پای سنگی سیاه


با بغض پر پر می کنی.


روزی می آیی


روزی ک دور نیست


یا شاید


یکی از همین شب ها . . .

       داریوش پارسا