داستان3
از بلندای این شهر خاکستری خودم را میبینم....قصه ام را...واین نهایت بی عدالتی را...
امروز تولد دردهاست
از بلندای این شهر خاکستری خودم را میبینم....قصه ام را...واین نهایت بی عدالتی را...
امروز تولد دردهاست
خودم را نیش زدم تا زهرم به دنیا بیاید
خدایا کودکم را چه کنم؟
تیر هایش همیشه به خطا میرود...
{ادامه دار....}
دهانم باز است
کودکم صدایم میزند
ومن با یک زیر سیگاری سوفالی بی حوصلگی هایم را خاموش میکنم
کودکم بازی میکند...
"دارت" بازی میکند!
همیشه تیر هایش به خطا میرود...
{ادامه دار...}
چقدر شبیه دعاهایم شده ای!!!
شور و شرم با تو بودن...
خدا مرا ببخشد!
من تمام این رمضان ،
روزه ام را بافکر لب های تو،، افطار کردم...
معشوقه به سامان شد
تا باد چنین بادا...
این روزها دلم عجیب برای مادر تنگ میشود...
بگذار سنگین تر باشند!!!
هیچ احتیاجی به سمعک نیست!
وقتی حرف هایت از جنس رفتن است!!!
فکر نمیکنم دستانت فقط ضامن آهو باشد
نجاتم بده...
پ.ن:میگن هرجا دلی شکست اینجا بیاورید
حتما باید بشکنه حاجت بدی؟؟؟
من رفتنی نبودم...
"خودت"بند کفش هایم را محکم کردی...
یادت هست؟؟؟
به گمانم چشمانم ضعیف شده!
از وقتیکه عینک میزنم
نبودنت را واضح تر میبینم!
دیابت گرفتم...
و طبیب روزگار تورا برایم منع کرده!!!
چه کنم که تو شیرین ترین حلاوت زندگیم هستی
تقصیر پدرم بود...
نمیدانم شاید هم گناه مادرم...
اما من هم بی تقصیر نیستم!!
باید سعی میکردم؛نباید "زن" به دنیا میآمدم
تاوانش دردیست که هرشب با آن به خانه میروم
باید سعی میکردم؛نباید "زن" به دنیا میآمدم
من از نسلی هستم که حرف دلم رو بجای گفتن تایپ میکنم
گوشها که شنوا نیستن
شاید این حوالی چشمی بینا باشه
فردا تولدمه
سنی ندارم
اما ...
هیچی! فقط خستم
اما..
منتظر تبریک هستم از کسایی که منو یادشون رفته...
"چون میگذرد،غمی نیست"
.
.
.
چه جمله تهوع آوری!!!
از سکوتم لرزیدی ...از فریادم بترس...
تو مرا نمی خواستی و این تمام ماجراست
دلتنگی هایم را میبافم
درست مثل زمانیکه
موهایم را می بافتی
هر چند سخت!
هرچندگاه،
دلگیر میشوم.
هیچ عیبی نداره!!!
بارها گفته ام؛حتی وقتی که سیگارم خیس شد!
حادثه سهم من است،، از جهان تو.
کاش شانه هایم را قابل میدانستی!
آخر...من...
_نای رنج کشیدن تورا ندارم_
مارا به بازی گرفته اند!
هرجه زنجیره های بافته شده را پشت کوه های غم و حسرت می اندازم
باز هم خبری از عمو زنجیر باف نیست!!
در گنجه قفل است
بادبادک های بچگیم را می خواهم!
امشب با پای دل سقوط خواهم کرد!