-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 مهر 1396 10:22
تـوو زنـدگـی گـاهـی بـه جـایـی مـیـرسـی کـه تـازه مـیـفـهـمـی، چـه خـوشـبـخـتـنـد کـسـانـی کـه دچـار آلـزایـمـر هـسـتـنـد
-
پرسشِ سبز . . .
سهشنبه 15 مهر 1393 13:17
لحظه ، تاب نمی آورد دقیقه را تـو ؛ هفته را مــاه می کنی . . ! "داریوش پارسا" خسته تر از دیروزم اما یک بوسه تا برگشت بِ دنیای تو کافی ست چِ کسی می داند رعشه های گاه و بیگاه ِ من از جنون رابطه ای ست کِ مستی اش نمی پرد محکمتر در آغوشم بگیر مست ِ بوسه ام کن حریص ِعاشقانه های توام "داریوش پارسا"
-
تا آخرِ قصه . . .
یکشنبه 5 مرداد 1393 03:08
عصری پاییزی من و پنجره و صدایِ پایِ تـ ـو لـ ـبـ ـخـ ـنـ ـدی که قلبم را نشانه گرفت و چـ ـشـ ـمـ ـهـ ـایـ ـی که فریاد میزد: میدانم عاشقم میشوی . . . این نقطه یِ پایانِ کودکیهایِ من بود . . . هر سفر را ره توشه ای لازم است و برایِ سفر از تو کوله بارم را پر می کنم از یادِ تو و دلبستگی هایم و چنان سنگین است که پایم نمی...
-
دیگه شعری نمیگم . . .
شنبه 31 خرداد 1393 23:00
خیالت به هیچ رنگی شبیه نیست اما ؛ من می خواهم تو را سرخ ببافم همرنگ شقایق ها در دشتی وسیع که هر لحظه دستخوش داغی تازه است ... " زهره سایه " مثل گنجشک کوچکی هستم خسته از حوضهای نقاشی؛ میشود آسمان من باشی؟ "نیلوفر جهانگیر"
-
ماهی قرمز . . .
یکشنبه 7 اردیبهشت 1393 19:39
مرا از دور تماشا کن من از نزدیک غمگینم هزار سال بعد از مرگم جریانی در سطح زمین چلچله ها را به آواز وا میدارد جریانی شبیه ما چیزی شبیه خاطره "ع.صادقی پری"
-
تقدیم به گل باغ اهورا . . .
دوشنبه 28 بهمن 1392 21:43
از تمــاҐ زنـבگـے פֿــُـــــבا را פֿــواستــҐ و از פֿــُــــבا تـــــــو را و בیگــر ـهیــــــچ نگاهم اما گاهی حرف میزند گاهی فریاد میکشد و من همیشه به دنبال کسی میگردم که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید ؟ . . .
-
بغض غریب . . .
پنجشنبه 26 دی 1392 18:42
دیر که جواب میدهی نگران می شوم ... می گویند نگرانی ، عشق نیست ! چند روز که صدای خنده هایت را نمی شنوم دلتنگ می شوم ... می گویند دلتنگی ، عشق نیست ! به بودنت،به عاشقانه هایت عادت کرده ام ... می گویند عادت عشق نیست ! و من هنوز حیرانم از این همه که درگیرم با تو که می گویند عشق نیست ! تو بگو عشق هست ؟ یا عشق نیست ؟ در...
-
یک خط ممتد . . .
یکشنبه 8 دی 1392 11:43
انتهای خیابان را می بینی؟ همان جا کِ انتهای جاده در دست تعمیر است همان جا کِ چراغ راهنما در زردِ ترددها نبض می زند و آدم هایی را کِ همه جا زنده اند . . . ! تا من؛کِ تنها کمی نبودن می خواهد راستی بِ مرگ های موقت فکر کرده ای؟ بِ مردن های آنی . . . ! و بِ نواری که بی وقفه علامت می زند بیهودگی را من بِ یک خط ممتد می...
-
یادداشتی از یک عشق پاک . . .
شنبه 9 آذر 1392 08:49
دلم کسی را میخواهد کسی که از جنس خودم باشد؛دلش شیشه ای گونه هایش بارانی دستانش کمی سرد؛نگاهش ستاره باران باشد دلم یک ساده دل می خواهد؛بیاید با هم برویم نمیخواهم فرهاد باشد؛کوه بتراشد؛میخواهم انسان باشد نمیخواهم مجنون شود؛سر به بیابان بگذارد میخواهم گاهی دردم را درمان باشد شاهزاده سوار بر اسب سفید نمیخواهم غریب آشنایی...
-
وقت فرو پاشی . . .
سهشنبه 21 آبان 1392 02:23
از من فاصله بگیر پشتم را خالی کن .. بگذار در انتها وقت فرو پاشی نگران کابوسی دیگر نباشم .. شانه های ظریفت قلب شریفت و بغض های غریبانه ات تاب این انهدام را ندارد .. از من فاصله بگیر با آنکه می دانی آخرین بنده بودنم آهنگ نفس های تو بود .. از من ف ا ص ل ه بگیر پشتم را خالی کن .. بگذار در انتها وقت فروپاشی نگران کابوسی...
-
مرز جنون . . .
پنجشنبه 11 مهر 1392 02:29
کلماتم را در جوی سحر میشویم لحظههایم را در روشنی باران ها تا برای تو شعری بسرایم، روشن تا که بیدغدغه بیابهام سخنانم را در حضور باد این سالک دشت و هامون با تو بیپرده بگویم که تو را دوست میدارم تا مرز جنون شفیعی کدکنی بودنت مهم است همین . . . آنکه دلت را شکست،تاریخ تولدش یادت مانده آنکه رهایت کرده تاریخ آمدنش و...
-
الان نه !
دوشنبه 18 شهریور 1392 01:04
اینگونه که تو می باری باران می ترسم تمام شوی می ترسم توانت تاب شود اینگونه که تو می باری این روزها باران! می ترسم خیسم کنی می ترسم خیس من شوی می ترسم آب شوم و فرو روم زیر درختان با تو با دانه های خیست روان شوم آرام میان جویبار اینگونه که تو می باری باران نکند ابرها تمام شوند نکند زمین غرق شود ؟ نکند . . . ؟ نه ! نه !...
-
هیچوقت نمی آیی !
یکشنبه 6 مرداد 1392 16:16
من بهترین شعر هایم را روی ِ تن ِ تو نقاشی کرده بودم نمیدانستم یکی دیگر میآید میخواند و عاشقت میشود . . . من که از اینجا نمی روم . . . تو هم که هیچوقت نمی آیی ! میخواهم بدهم در و پنجره خانه ام را گل بگیرند . . .
-
داشتم زندگیمو میکردم "رستاک حلاج"
چهارشنبه 5 تیر 1392 17:07
داشتم زندگیمو میکردم اومدی حالمو ، عوض کردی این همه راه و اومدی که بِری که خرابم کنی و برگردی ! همه چیز خوب بود ، قبل از تو عشق با من ، غریبگی میکرد یه نفر داشت با خودش تنهـــا زیر این سقف زندگی میکرد . . . عطرِ تو این اتاقو پر کرده این هوا ، اون هوای سابق نیست اون که با بودنِت مخالف بود حالا با رفتنت موافق نیست !...
-
دلم لک زده . . .
شنبه 18 خرداد 1392 20:36
دلـم برایِ دو کـلامِ صمیمـی یک دلِ سـاده لَـک زده بـرایِ چای هـایِ سرد شـده ی رویِ میز بـرایِ دیر رسیـدن هایِ از سرِ عمد بـرایِ دیـدنِ تو که ایسـتاده ای به انتظار و تماشـایِ یواشـکی و به یـک باره ظـاهر شدن و پـریدن در آغوشـ م دلـم برایِ یک آرزویِ دو نفره دلشـوره هایِ بی مورد دلتنگـی هایِ ثانیه ای راستش مـن دلـم برایِ...
-
ببخش نماندی . . .
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 16:38
مـــی خـــواســـتـــم پــیــش رویـت دنــیــا را بـه زانـو در بـیـاورم مـــی خـــواســـتـــم تـمـام بـاغـچـه هـا را بـرایـت اقـاقـی بـکـارم مـــی خـــواســـتـــم شــب هـایـت سـتـاره بـاران بـاشـد نه بی ستاره ، بارانی مـــی خـــواســـتـــم خـوش خـبـر تـریـن قـاصــدک هـا را بــرایــت بـه بـاد بـسـپـارم مـــی...
-
دلم برای تو تنگ شده . . .
شنبه 10 فروردین 1392 21:48
بلور های نگاه تو از جنس ستاره سهیل است من هر چه به تو نزدیکتر میشوم تو دوری و دست نیافتنی ستاره زیبای من *غزل شیدایی* دِلَم بَرای آرامِش صــــِدایَت بَرای دوستَت دارَم هایتَ دِلَم بَرای آغوشت دِلَم بَرای تـــــو تَنــــــگ شـُـــدِه
-
نــبـودنـت . . .
چهارشنبه 9 اسفند 1391 23:14
بــنـد دلــــــم کـه پــاره مـــی شــود دلـــم بــهـانـه ات را مــی گـــیـرد هـر چــه می کشم هـم از سـر ایــن بــنـد دلـم هـــسـت بــه نــبـودنــت اعــتـراض نـمــی کــنـم بــنـد دلــــم را خــواب هــایــی پــاره مــی کــنـند که بــهـانـه ات را به دلـــم مــی انــدازد بــاور کــن بــه نــبـودنـت اعــتـراضـی نــدارم . ....
-
عاشقانـه ی آرام "مـ ـن و تـ ـو"
شنبه 7 بهمن 1391 00:04
از جنـس کـدام نـور بـودی ستـاره مـن...؟ که جسـارت بـا تـو بـودن در مـن جنبیـد . ..؟ و مـن چـه عاشقانـه بـه رویـت لبخنـد زدم و تـو چـه مـهربانانـه لـبخنـدم را پـاسـخ گفتـی و ایـن شـد عاشقانـه ی آرام "مـ ـن و تـ ـو" کاش می شد جای من باشی تا بدانی که چه حسی دارد وقتی آدمی مثل تو را این همه دوست دارم...
-
یادداشتی به ستاره . . .
سهشنبه 5 دی 1391 02:38
دلت که برای من تنگ شد بیا سراغ زیر سیگاریم؛ کنار قبرستان خاطرات من بشین فاتحه بخوان اشک بریز نترس؛من تو را بخشیدم . . . من شکستم تا تو را عاشق کنم بعد من باران فقط آب است و بس بعد من هر کس سراغت را گرفت زشت یا زیبا فقط خواب است و بس... ============================= گفتی عاشقمی، گفتم دوستت دارم گفتی اگه یه روز نبینمت...
-
در گیر من . . .
پنجشنبه 9 آذر 1391 15:42
تو تا آخر عمر درگیـــــــــــرِ مـن خــواهی بـود و تظـــــاهُـر می کنـــــی نیــــستــی . . . مقــایــسه ، تــو را از پـا در خواهــد آورد ، مـن مـــــی دانــــــم به کـُـجای قلبــــت شلیــک کـرده ام تـــــــــــو دیــــــگر خـــــوب نــــــــخواهــــــــــی شُــد . . . رفت و آمد ، رفت و آمد ، اینقدر رفت و آمد که از...
-
بنــد بنــد وجـــودم . . .
یکشنبه 28 آبان 1391 09:55
عجب موجود سخت جانی ست دل ! هزار بار تنگ میشود، میسوزد، میمیرد و باز هم برایت میتپد . . . چــه کسی میگوید دوری ســـرد می آورد؟ وقتـــی که هنوز با یـــادت بنــد بنــد وجـــودم گـرم می شود . . .
-
یادداشتی به ستاره . . .
سهشنبه 18 مهر 1391 22:47
به چه میخندی تو؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟ به چه میخندی تو؟ به نگاهم که تو را به چه سادگی باور کرد؟ یا به افسون گری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟ به چه میخندی تو ؟ به دل ساده ی من؟ که دگر تا به ابد به فکر خود نیست . . . حسرت دیدار تو را آه میکشم . . .
-
لجبازی های تو . . .
سهشنبه 28 شهریور 1391 04:34
در لجبازی های تو ،گم شد غرورم در دلتنگی های تو، گرفته شد شهامتم در تنهایی و نهایت اندوه تو و بازی تلخ زندگی تمام شد شجاعتم رفتی! و شب جاده ها بی عبور شد چون بید مجنون شکسته شد قامتم دریغ و درد از زمانه ی ناسازگار حتی برای درد هم درمانده شد طاقتم دیگر به آمدنت هم امید نیست رفتی ! خدای من نیست شد اجابتم حسرت دیدار تو را...
-
حوا . . .
یکشنبه 29 مرداد 1391 02:19
فرو افتادم از چشم تو تا رسوا شود حوا بهر جا پا گذارد لخت و بی پروا شود حوا بگردد آنقَدَر دنبال خود در این سرازیری که مثل ابروان لاغر خود تا شود حوا چنان از آب رنگ این زمین برگونه ها ریزد که خود نوع جدیدی صخره ی صحرا شود حوا بهای حلقه عصیان تنور داغ تبعید است بسوزد آنقَدَر تا انجمادش وا شود حوا بگردد آنقدر در چشم این و...